من ...

ای کاش قدرت اینو داشتم که خدارو بیارم واسه یه روز پیش خودم...

هرچی سوال دارم ازش می پرسیدم...هرچی تو فکرمه ...

اینقدر تو بغلت گریه میکردم که اروم می شدم خدایا...

من بازم دارم صدات میکنم... انگار که توهم مثه مامانمی نمیشه باهات قهر کرد حتی اگه ادم دلش ازت پر باشه ...
خدایا اینقدر رویاهامو منتظر خودت نذار ...

جواب ندادی ...


دارم اهنگ " آیینه" فرهادو گوش میدم ...

چقدر اهنگش شبیه منه ... انگار از زبون خودمه ...

هر روزم دارم به زندگی یکنواختم ادامه میدم ...

انگار نه دعا برای من تاثیر گذاره نه نوشتن ...

زندگی در جریانه ... اما من ...

هنوز نتونستم خودمو ببخشم ... هنوزم حسرت دارم ...

آه کشیدن فقط شده تنها کارم ...

یکی نیست بگه بس میکنی ؟؟؟؟

خسته شدم ...

هیچ نشونه ای نمیاد ...

هیچ امیدی ......................

خدایا .... صدات کردم .... جواب ندادی ....






می‌بینم صورتمو تو آینه،


با لبی خسته می‌پرسم از خودم :


این غریبه کیه ؟ از من چی می‌خواد ؟


اون به من یا من به اون خیره شدم ؟

باورم نمیشه هر چی می بینم ،


چشامو یه لحظه رو هم می ذارم ،


به خودم می‌گم که این صورتکه ،


می‌تونم از صورتم ورش دارم!

می‌کشم دستمو روی صورت ام،


هر چی باید بدونم دست‌ام می‌گه،


منو توی آینه نشون می‌ده،


می‌گه: این تو ای، نه هیچ کس دیگه!

جای پاهای تموم قصه‌ها،


رنگ غربت تو تموم لحظه‌ها،


مونده روی صورتت تا بدونی


حالا امروز چی ازت مونده به جا!

*

آینه می‌گه: تو همونی که یه روز


می‌خواستی خورشیدو با دست بگیری،


ولی امروز شهر شب خونه‌ات شده،


داری بی‌صدا تو قلبت می‌میری!

می‌شکنم آینه رو تا دوباره


نخواد از گذشته‌ها حرف بزنه!


آینه می‌شکنه هزار تیکه می‌شه،


اما باز تو هر تیکه‌ش عکس منه!

عکسا با دهن‌کجی بهم می‌گن:


چشم امید و ببر از آسمون!


روزا با هم دیگه فرقی ندارن،


بوی کهنگی می‌دن تمومشون!







اره خدایا ...؟؟


خداوند قادر است کارهایی را که از تو ساخته نیست انجام دهد....

این رهنمون نشان میدهد که چگونه کارهای غیرممکن را انجام دهیم ....

مشکلتان را بررسی کنید.... درباره آن دعا کنید.....

هرکاری که از دستتان برمی آید انجام دهید... آسوده خاطر باشید....

مضطرب نشوید... هرگز فکر نکنید نمیتوانم این کار را انجام دهم ....

بلکه بگویید: " این کار امکان پذیر است .... زیرا خداوند آن را از طریق من به انجام میرساند..."


*** نورمن وینسنت پیل ***

پابلو نرودا ، نویسنده ی شیلیایی


مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد 

اگر سفر نکنیم
اگر مطالعه نکنیم
اگر به صدای زندگی گوش فراندهیم
اگر به خودمان بها ندهیم
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد 
هنگامی که عزت نفس خود را بکشیم
هنگامی که دست یاری دیگران را رد بکنیم
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد 
اگر بنده ی عادت های خویش شویم و هر روز یک مسیر را بپیماییم
اگر دچار روزمرگی شویم
اگر تغییری در رنگ لباس خویش ندهیم یا با کسانی که نمی شناسیم سر صحبت را باز نکنیم
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد
اگر احساسات خود را ابراز نکنیم
همان احساسات سرکشی که موجب درخشش چشمان ما می شود و دل را به تپش درمیآورد
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد 
تحولی در زندگی خویش ایجاد نکنیم 
هنگامی که از حرفه یا عشق خود ناراضی هستیم
اگر حاشیه ی امنیت خود را برای آرزویی نامطمئن به خطر نیاندازیم
اگر به دنبال آرزوهایمان نباشیم
اگر به خودمان اجازه ندهیم برای یکبار هم که شده از نصیحتی عاقلانه بگریزیم
بیایید زندگی را امروز آغاز کنیم
بیایید امروز خطر کنیم
همین امروز کاری بکنیم اجازه ندهیم که دچار مرگ تدریجی بشویم !
شاد بودن را فراموش نکنیم .

شریعتی عزیز ...


مردم اغلب بی انصاف, بی منطق و خود محورند,ولی آنان را ببخش .

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند,ولی مهربان باش


اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت,ولی موفق باش.
اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند,ولی شریف و درستکار باش .
آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند,ولی سازندهباش .
اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند,ولی شادمان باش .
نیکی های درونت را فراموش می کنند.ولی نیکوکار باش .
بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.
و در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان "تو و خداوند" است نه میان تو و
مردم
دکتر علی شریعتی => عاشقتم مرد!